۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۱, جمعه

اول گزارش درسیمو پست کردم تا حداقل اون قرار روزانه ام رو رعایت کرده باشم.
وقتی خبر اعدام دلارا رو خوندم یاد شیوا افتادم، یاد روزی که خیلی سفت و سخت از قصاص دفاع می کرد، یاد بابک که حق امنه می دونست با کسی که روی صورتش اسید پاشیده مقابله به مثل کنه، شیوا یه ترم دیگه درسش تموم میشه ووکیل میشه، بابک هم سال اینده فارغ التحصیل وپزشک میشه ...
فکر میکنم توی ایران مسائل اجتماعی و سیاسی بیشتر از اونکه منطقی باهاشون برخورد بشه احساسی برگزار میشن، و یه جورایی سعی کردم عکس العملم نسبت به این مسائل احساسی نباشه ولی وقتی گزارش محمد مصطفایی رو میخونم دلم پر میشه از یه حسرت ،یه غم که این ادم حتا فرصت نکرده برای بار اخر مادرش رو، پدرش رو بغل کنه و بهشون بگه دوسشون داره...

۱ نظر:

  1. به نظر من موضوع اینجاست که ما دچار ضعف در دیدین موضوع از زاویه بی طرفی هستیم. درواقع استعداد فراوانی در شخصی کردن مسائل داریم. فرقی هم نمیکنه که موافقیم یا مخالف. بیشتر سعی میکنیم که در ارائه نظراتمون خودمون رو ثابت کنیم تا منطق و کارکرد استدلالمون رو.

    پاسخحذف