۱۳۸۸ خرداد ۱۹, سه‌شنبه

قدمهای کوچک

برای اناهید و مای ریل ایران اناهید که فاصله ی زیادی از ایران واقعی من دارد،من برای رسیدن به ایران حقیقی تو باید به گوشه گوشه ی دنیا سفر کنم تا یک مجموعه عکس از افتخار افرینان جمع کنم و برای دیدن ایران واقعی خودم تنها کافیست همین جایی که به مدت سه سال من و خانواده ام در ان زندگی میکنیم بایستم ،من برای افتخار به تخت جمشید و کوروش و منشورش باید دوهزار و پانصد سال در تاریخ سفر کنم و من بی عبور از سی سال گذشته ،بی عبور از پنجاه سال قبلش و قبلترش به این افتخار دور نمی رسم




برای امیر که اصرارویژه ای داردبرای مشخص کردن مرزی بین عوام و دانشجوو تعریف قالب و کلیشه ی وظیفه برای هر یک،که شاید هیچوقت فرصت نکندهمدانشکده ایی ام را ببیند که تنها از دیدن عکس رئیس جمهورمان روی جلد مجله نیوزویک خجالت میکشد و ان را پنهان میکند، اما نام و تصویر هیچیک از مردان سیاسی ایرانی داخل این مجله را نمیداند و نمیشناسد




برای او که فکر میکند من برای رسیدن به ایران ایده الم باید بها بپردازم،که شاید نمیداند من از دوران جنینی شروع به پرداخت این بها کرده ا م




برای کسانی که به گفته ی ژیلا بنی یعقوب حیرت میکنند از من و همسالان من که از اعدام های سال شصت و هفت می پرسیم، که شایدعکسهای پشت نویس شده ی کودکی ما را که مادران تنهایمان برای پدران دلتنگمان میفرستادند ندیده اند و ندیده اند جعبه ی یادگاری کودکیمان را که پر است از نامه هایی با امضای از زندان، از سنگر




برای شهاب الدین که تصور می کند من در پی انسان مقدسی هستم که او تنها به واسطه ی یک سوال ساده از برنامه ی انتخاباتی این انسان مقدس حکمش محاربه خواهد بود،شاید نداند من برای تقدس بخشیدن به هر یک از اینها باید گریه ها و فریادهای امیرحسین را بعد از بیرون انداختن مسئولین بنیاد شهیداز خانه شان فراموش کنم












و برای ایرانی که در ان جنس نامه های فیلسوف مورد احترامم و نویسنده ی مورد علاقه ام تفاوت چندانی با مناظره ی مردان سیاسی ان ندارد


من برای اینکه این بار هم نافرمانی مدنی کنم تا مشروعیتی را از نظامی بگیرم باید پیام نوروزی اقای اوباما را که من و حکومت حاکم بر من را یکی دانست ان هم در زمانی که حاکمان این سرزمین کم ترین رای را داشتند به خاطر نیاورم







من برای اینکه کاری نکنم باید تاریخ را فراموش کنم و باور کنم که تمامی حرکتهای تاریخی ملتم از سر اگاهی بوده و نه بر سر موج
باور کنم تمامی کسانی که نامه به دست ازماشین رئیس جمهورمان اویزانند به تمامی حقوقشان اگاهند
باید باور کنم که مذهب هیچگاه، هیچ جایی در زندگی مردم کشورم وتصمیماتشان نداشته و ندارد
انکار کنم کسانی راکه حاجت از چاه میخواهند
انکار کنم تاثیر فتواها و حرفهای مراجع و امامان جمعه را
باور کنم که ایران هفتاد ویک میلیون نفر جمعیت ندارد
باید انکار کنم وجود روستاهای حاشیه کویر را یا که باور کنم داشته های شان را

....

....

من برای باور هنری که نزد ایرانیان است و بس باید گوشهایم را بگیرم تا نشنوم صدا ی دستان مرد بی هنری که روی زن بی پناه و نا اگاه این سرزمین بلند میشود ،اما برای باور قدمهای پیوسته و موثر شادی صدر،اسیه امینی،جلوه جواهری،محبوبهءعباسقلی زاده و ..تنها کافیست نور امید را درچشمان خسته ی زنی درهنگام امضای برگه ی کمپین یک میلیون امضاءببینم مادری که امیدوارست دخترش سرنوشتی غیراز سرنوشت او را تجربه کند
من در انتظار هیچ معجزه و معجزه گر مقدسی نیستم ،تا سبزی موج وار این روزها برایم سیاه شود
من تنها به قدمهای کوچک ایمان دارم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر